Thursday, November 03, 2005



سؤزوموز- مهران بهاري

من هم فكر نمى كنم سنقري ها از قوم آذري باشند

دوست عزيز على اصغرى از تركهاى شهر سنقر آذربايجان جنوبى لطف كرده و برخى از نظرات خود را در ميان گذاشته اند.

على اصغرى مى گويد: سلام دوستان من يك سنقري ترك هستم ولي در مقاله داده شده واقعيت كافي نميبينم . من به زبان تركي آذري نيز در حد بالايي تسلط دارم ولي تشابه تركي سنقري و آذري را كم ميبينم و فكر نمكنم سنقري ها از قوم آذري باشند.

من بى نهايت از ايشان تشكر مىكنم و به نوبه خود بعضى نكته ها را ياد آور مىشوم.

۱- در زبانشناسى تركى و علم تركى شناسى (تركولوژى) منظور از تركى آذرى لهجه -شيوه - گويشى از زبان تركى شاخه اوغوزى است. به طور خلاصه به مجموع تمام لهجه – شيوه - گويشهاى تركى اوغوز به جز تركمنى (در تركمنستان٫ ايران و افغانستان)٫ تركى استانبولى (در مركز و غرب تركيه٫ بلغارستان٫ يونان٫ قبرس و اروپاى جنوب شرقى) و قاقاووزى (در مولداوى و رومانى و اوكراين) يكجا تركى آذرى گفته مىشود. (چطور كه به روش مشابهى به تمام لهجه و گويشهاى دور و نزديكى در ايران و افغانستان و تاجيكستان٫ يكجا فارسى گفته مىشود)

بنابرين نه تنها به عنوان مثال زبان تركهاى سنقور (در استان كرمانشاهان)٫ آستارا (در استان گيلان)٫ اسدآباد (در استان همدان)٫ ساوجبلاغ (در استان تهران)٫ الوند (در استان قزوين)٫ بورچالو ( در استان مركزى)٫ سولدوز (در استان آذربايجان غربى)٫ ايلخىچى (در استان آذربايجان شرقى)٫ خياو (در استان اردبيل)٫ به لحاظ زبانشناسى همه تركى آذرى شمرده مىشود ٫ بلكه وجه مشترك ديگر اين نواحى اين است كه همه جزيى از آذربايجان جنوبى هستند . همينجا توضيح بدهم كه منظور از آذربايجان جنوبى هم٫ ناحيه ترك نشين به هم پيوسته در شمال غرب ايران است.

در پرانتز بگويم كه اضافه كردن كلمه آذرى به دنبال لهجه تركى مورد بحث٫ به خاطر جداكردن آن از لهجه بسيار نزديك ديگر تركى يعنى تركى استانبولى است. بنابراين آذرى وقتى آورده مىشود كه اينها را باهم مقايسه مى كينم٫ وقتى تنها از ايران صحبت مىشود لزومى به كاربرد كلمه آذرى نيست و تركى تنها٫ مقصود را مىرساند.

علاوه بر اين ياد آورى مىكنم نه تنها زبان نواحى اى كه در بالا جز آذربايجان جنوبى شمردم همه بدون استثنا لهجه ها٫ گويشها و شيوه هايى از تركى آذرى است٫ بلكه زبان تركهاى تمام نواحى ديگر ايران خارج از آذربايجان٫ از مرز كويت (گوندوزلوها) تا مرز افغانستان (تركهاى خراسان)٫ از سواحل خزر (تركهاى راميان) تا سواحل خليج فارس (بهارلوهاى بوشهر)٫ از مرز ارمنستان ( بياتهاى ماكو) تا نزديك پاكستان (تركهاى بچاقچى) همه و همه جز تركى آذرى است.

همچنين زبان تركهاى اوغوزى تمام قفقاز (آذربايجان٫ گرجستان٫ ارمنستان٫ داغستان)٫ زبان تركهاى عراق - سوريه - اردن و لبنان٫ زبان اهالى ساكن در شرق تركيه٫ و زبان افشارها و قزلباشهاى افغانستان هم تركى آذرى است.

مخلص كلام اينكه چطور زبان تمام فارس زبانهاى كرمان و يزد و توس و كاشان فارسى درى است و در نتيجه همه فارس شمرده مىشوند٫ زبان تركهاى اوغوزى تمام ايران (به جز تركمنها) و زبان بسيارى از تركهاى اوغوزى خاورميانه و قفقاز (كشورهايى كه در بالا شمردم) هم تركى آذرى است.

۲- دوست ترك سنقرى ما على اصغرى مى گويد كه فكر نمى كند تركهاى سنقر از قوم آذرى باشند. من هم با اين تثبيت و نظرشون صد در صد موافق ام٫ اولا به خاطر اينكه قومى به نام آذرى در ايران وجود ندارد. نام هر قومى در درجه اول همان است كه خودشان خود را به آن نام مى نامند. همانطور كه دوست گرامى خودش را ترك سنقرى تقديم مىكنند٫ ديگر تركهاى شمال و جنوب و شرق و غرب ايران هم بلا استثنا خودشان را ترك مىشناسند و بنام ترك هم تقديم مى كنند (ترك آذربايجانى٫ ترك خراسانى٫ ترك قشقايى و غيره). بنابرين تركيت وجه مشترك تمام تركهاى ايران و شاخص هويت ملى آنهاست كه بر اساس زبان تركى است.

با اين گفته ايشان نيز از اين جهت موافق ام كه اساسا در قرن بيست و يكم صحبت از قوم را در ايران درست نمىدانم. در ايران امروز گروههاى زبانى و اعتقادى و نژادى و مهاجرى و عشيرتى و غيره وجود دارند كه بعضى به درجه خلق-ملت و غيره رسيده و بعضى نرسيده اند. تركها از جمله گروههاى ملى ايران هستند كه به درجه ملت شدن رسيده اند. بنابراين درست مىفرماييد كه تركهاى سنقر جز قوم آذرى نيستند٫ چونكه اينها مانند تركهاى ديگر نواحى آذربايجان (و همچنين ديگر تركهاى سراسر ايران) جز و بخشى مهم و گرامى از ملت و خلق ترك (در مقايسه با تركهاى تركيه٫ ترك آذرى ) هستند.

۳- در مورد اينكه زبان تركى سنقر تشابه كمى با تركى آذرى دارد متاسفانه با شما موافق نيستم. يكى از دلايلم همين شعر شاعر مشهور سنقرى روح الله اميرى است كه نه تنها براى تمام تركهاى ديگر مناطق آذربايجان و ايران حتى تمام قفقاز و خاورميانه و بالكان آنهم به طور صد در صد (به استثناى كلمات فارسى غليظ كه به تركى ما داخل شده ولى در تركى آنها وجود ندارد) قابل فهم است.

در اينجا نكته اى را ياد آور مىشوم كه برخلاف زبانهاى ايرانى مانند آسى (اوستين) و پشتون و كردى و فارسى و يغنابى و غيره كه بين متكليمنشان بدون مترجم امكان تفاهم كامل وجود ندارد٫ بين لهجه ها و گويشهاى تركى (نه تنها تركى ايران و نه تنها لهجه هاى تركى آذرى در خاورميانه - قفقاز٫ بلكه تمام لهجه و گويشهاى تركى از قلب اروپا تا چين) بدون مترجم امكان تفاهم متقابل قابل ملاحظه اى وجود دارد. بين تركهاى ايران (به جز تركمنى) هم به لحاظ زبانى صرفنظر از محل سكونت ويا وابستگىطايفه اى تفاهم نزديك به صد در صد وجود دارد. فرق موجود بين لهجه هاى تركى در ايران بسيار كمتر از فرق موجود بين لهجه ها و گويشهاى فارسى است. همانطوريكه هيچ فرد عاقلى نمى آيد اصفهانيها و خلق-قوم فارس را به سبب جدايى لهجه دو واحد جدا در نظر بگيرد٫ و بگويد اصفهانيها و قوم فارس٫ بين تركهاى ايران (كه در اصطلاح زبان شناسى همه ترك آذرى هستند) و حتى تركهاى خاورميانه و قفقاز هم عينيت زبانى و تبارى و فرهنگى و مذهبى وجود دارد و تركيبى مثل ترك سنقر و ترك قشقايى و قوم آذرى در مقابل هم از اساس غلط است. چون كه اولا قومى بنام قوم آذرى وجود ندارد٫ ثانيا ترك قشقايى و ترك سنقرى همان است كه گوينده از قوم آذرى قصد كرده است (يعنى ترك آذربايجان). اينها هم همه زيرگروههاى يك واحد ملى بنام ترك هستند.

مخلص كلام آنكه ترك سنقرى همان است كه ترك قشقايى است٫ اين دو هم همانند كه ترك بجاقجى كرمان٫ افشار افغانستان٫ بيات عراق٫ قاجار سوريه٫ تركمه تركيه٫ شاهسون آذربايجان و غيره اند و همه جز يك ملت٫ ملت ترك (ويا در رابطه با منطقه ترك آذرى) هستند.

۴- در پايان كلام به همزبان و همتبار ترك٫ آقاى على اصغرى حق مىدهم. يعنى هم با محروميت مردم ترك ايران از آموزش به خواندن و نوشتن به زبان ملى خودشان٫ و هم عدم تدريس تاريخ ادبياتشان طبيعى است كه گروههاى مختلف خلق ترك ايران نسبت به زبان و فرهنگ هم خود و هم همديگر بيخبر باشند. و به اندازه يكهزارم آنچه در باره زبان و فرهنگ و ادبيات و تاريخ خلق همسايه فارس مىدانند از زبان و ادبيات و تاريخ و فرهنگ خود ندانند.

با وجود تقسيمات ادارى غلط و نامناسب فعلى هم كه منطقه پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور يعنى ايالت سابق آذربايجان را بين يازده استان كشور تقسيم و پارچه پارچه كرده٫ دوباره طبيعى است كه اين نواحى مختلف تجزيه شده و جدا افتاده ترك با گذشت زمان از يكديگر و حتى زبان و فرهنگ و هويت مشتك و عمومى خود بيگانه تر شده و درك درستى از خودشان نداشته باشند وبه صورت گروههاى قومى جداگانه در بيايند (البته اگر از صحنه روزگار حذف نشوند).

۵-يكى از راه حلهاى جلوگيرى از بروز اين چنين مشكلات و سو تفاهمهايى تاسيس بلادرنگ فرهنگستان زبان و ادب تركى در ايران٫ بنياد گسترش زبان تركى در ايران٫ رسمى و دولتى شدن زبان تركى٫ آغاز تحصيل به زبان تركى و نهايت جمع آورى تمام استانها و نواحى ترك نشين شمال غرب كشور در يك واحد ادارى هم زبان و هم فرهنگ و هم مذهب مانند گذشته بنام آذربايجان است. الان كردهاى سراسر كشور صرفنظر از استان محل سكونت يا لهجه يا مذهب مدافع خواستهاى مشترك فوق براى خود هستند. تركهاى نواحى مختلف ايران در استانهاى گوناگون با فرق جزيى لهجه و غيره هم بايد به شكل يك توده يكپارچه و آگاه و متحد دنبال خواستهايى كه در بالا شمردم براى خلق-ملت ترك باشند.

تا آن موقع هم بيشترين وظيفه بر عهده روشنفكران و اشخاصى كه نسبت به نابودى و مرگ فرهنگها و زبانها در ايران بى تفاوت نيستند مىباشد. مثلا من از دوست ترك على اصغرى انتظار دارم كه بيشتر راجع به زبان تركى سنقر و ترجيحا به زبان تركى بنويسند. كه ما عملا تشابهات و فرقهاى بين اين لهجه تركى با ديگر نواحى آذربايجان را مشاهده كنيم و به نارساييهاى خودمان در نگارش زبان ملى مان تركى واقف شويم.

و هم بدينوسليه علاوه بر كمك كردن به زنده نگاه داشتن زبان و فرهنگ ملى خودشان٫ يعنى تركى٫ به ثروتمند تر و فربه تر شدن فرهنگ فراملى يعنى فرهنگ تمام مردم ايران نيز خدمتى شده باشد. چراكه چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home