Friday, April 28, 2006



آچيق سوز, ژانويه 1918 :
مرزهاي تاريخي آذربايجان: از كوه‌هاي قفقاز در شمال تا كرمانشاه در جنوب


آذربايجان و ناسيوناليسم ايراني
تورج اتابكي

دقت: اين نوشته از ديدگاه قوميت گرائي افراطي فارسي و موضعي ترك ستيزانه و ضدآذربايجاني نوشته شده استּ

رسول‌زاده بعد از بازگشت به باكو روزنامه آچيق سوز [سخن فاش] را منتشر كرد. اين روزنامه كه نخستين شماره آن در اكتبر 1915 منتشر و تا مارس 1918 به انتشار ادامه داد، خود را يك «نشريه سياسي، اجتماعي و ادبي ترك» خواند و در آغاز خط مشي‌اي مطابق با مشي رسمي حاكميت تزاري داشت. روزنامه آچيق سوز تحولات ايران را نيز از نظر دور نداشت و در حمايت از دموكرات‌هاي ايراني مطالبي منتشر مي‌ساخت.(17) با اين حال پس از انقلاب روسيه، مشي آچيق سوز نيز دگرگون شد و با طرح شعار تركلاشما، اسلاملاشما و معاصرلاشما ـ [ترك شدن، اسلامي شدن و معاصر شدن] ـ به هواداري از ترك‌هاي عثماني برخاست.

در 18 اكتبر 1917 مجمعي تحت عنوانِ ترك اجاقي نيز در باكو تأسيس شد. در ميان اهداف اين مجمع كه مدعي بود صرفاً در عرصه فرهنگ فعاليت دارد خواست «آشنايي نسل جوانتر با ميراث تركي آنها و تقويت آگاهي تركي آنان از طريق تأسيس مدارس و سازماندهي سخنراني‌ها و انتشار كتب...» نيز ذكر شده بود.(18)

آچيق سوز نه فقط از تأسيس اين مجمع استقبال كرد بلكه در مورد فعاليت‌هاي آن از گردهمايي‌هاي مختلفش گرفته تا متن سخنراني‌هاي ايراد شده در اين جلسات گزارش‌هاي مفصلي منتشر ساخت. با آن كه بسياري از اين مقالات طولاني به بررسي جوانب مختلف تاريخ و فرهنگ اقوام مسلمان جنوب قفقاز اختصاص داشت، ولي در اين مرحله، در باكو تمايلي مبني بر تعميم نام آذربايجان به مناطق جنوب قفقاز مشاهده نمي‌شود در توصيف ساكنان اين حوزه معمولاً از ترك ملتي (ملت ترك) يا قفقازيه مسلمان خلقي (خلق مسلمان قفقاز) ياد مي‌شد. حتي نخستين مجلس مؤسساني كه در 29 آوريل 1917 در باكو تشكيل شد خود را مجمع عمومي مسلمانان قفقاز خواند.

يكي از مهمترين عواقب تحولات سياسي در مسكو كه به اقتدار بلشويك‌ها در اكتبر 1917 منجر شد، پيش‌آمد يك خلاء قدرت در قفقاز بود. يك ماه بعد، تشكيلاتي موسوم به «كميسارياي ماوراء قفقاز»در تفليس تشكيل شد كه «حق ملل قفقاز در تعيين سرنوشت خويش» را اعلان كرد. در اين مرحله كاملاً آشكار بود كه احزاب داشناك ارمني و منشويك گرجي درصدد آن مي‌باشند كه كل قفقاز را در يد اقتدار خود آورند. مساواتي‌هاي باكو كه اكثريت كرسي‌هاي مجلس مؤسسان باكو را در اختيار داشتند، متوجه شدند كه زمانِ يك اقدام سريع و قاطع فرارسيده است. با توجه به فروپاشي نظام تزاري، اميد مساواتي‌ها به دولت عثماني بود كه در اين مرحله به عنوان يك قدرت بلامعارض در آستانه چيرگي نظامي بر قفقاز قرار داشت. هدف مساواتي‌ها در رويارويي با رقباي ارمني و گرجي، دستيابي به قلمرويي حتي‌الامكان وسيع و گسترده بود و به همين دليل «علاوه بر ايالات باكو و گنجه»، بخش‌هاي مسلمان‌نشين «... داغستان، شمال قفقاز، اينگيلوهاي مسلمان زاكاتالي، ساكنان ترك ايروان و قارص، و حتي مسلمان‌هاي گرجي زبان آجار در كرانه‌هاي جنوبي درياي سيا» را نيز مدعي شدند.(19)

به علاوه از آنجايي كه اكثر تركي زبان‌ها در بخش‌هاي وسيعي از شمال غرب ايران مي‌زيستند آنها اميدوار بودند كه رهبران آذربايجاني‌هاي ايران را به طرح اتحاد با خودشان متقاعد سازند و به همين دليل در اكتبر 1917 فرستاده‌اي را به تبريز گسيل داشتند تا رجال و سياستمداران آنجا را به جدايي از ايران و تأسيس يك فدراسيون بزرگ با حوزه باكو جلب كند. ولي دموكرات‌هاي آذربايجاني زير بار اين پيشنهاد نرفتند.(20)

در پي بي‌حاصل ماندن اين سعي و تلاش مساواتي‌ها، آچيق سوز در سرمقاله‌اي مورخ ژانويه 1918 براي نخستين بار و به نحوي سريح و بي‌پرده به موضوع آذربايجان ايران پرداخت. در اين مقاله مرزهاي تاريخي آذربايجان با گشاده‌دستي تمام از كوه‌هاي قفقاز در شمال تا كرمانشاه در جنوب، تفليس در غرب و درياي خزر در شرق توصيف گرديد. به عقيده آچيق سوز تقصير دو پاره شدن ملت آذربايجان به گردن توسعه‌طلبان روس و طبقه حاكمه ايران بود كه با سياست‌هايي كه اتخاذ كردند اين وضع را پيش آوردند. علاوه بر اين به عقيده نويسنده آچيق سوز «اين حق طبيعي مسلمان‌هاي جنوب قفقاز بود كه قلمرو خود را از آذربايجان بنامند» و آرزو كرده بود كه «يك روز برادرهايشان در جنوب بتوانند به آنها ملحق شوند.»(21)

جالب آن است كه بدانيم يكي از نخستين واكنش‌هايي كه در قبال اين دگرگوني بروز كرد از جانب گروهي از دموكرات‌هاي ايراني بود كه در باكو زندگي مي‌كردند. از سال‌هاي نخست قرن، اقتصاد شكوفاي قفقاز گروه كثيري از ايرانيان را كه اكثراً آذربايجاني يا از ترك‌زبان‌هاي شمال ايران بودند بدان حوزه جلب كرده بود. اگرچه آنها به زبان مشابهي سخن مي‌گفتند ولي به سهولت جذب جامعه نمي‌شدند. در سراسر قفقاز از ايراني‌ها به لفظ همشهري ياد مي‌شد و آنها هويتي جدا و متفاوت از مسلمان‌هاي قفقاز داشتند.(22)

...........

در 1923 مجله يني مجموعه از كنفرانسي گزارش داد كه در مجمع ترك اجاقي استانبول درباره آذربايجان برگزار شده بود. در اين كنفرانس روشني بيگ، يكي از پان‌تركيست‌هاي مشهور آن دوره، دولت ايران را به خاطر آنچه كه سياستي سركوبگرانه در قبال آذربايجاني‌هاي ايران توصيف مي‌كرد، به سختي مورد انتقاد و حمله قرار داد. وي از تمام آذربايجاني‌هاي ايران خواست كه با جمهوري تازه تأسيس تكره از در اتحاد آيند.(38)

17) براي مثال بنگريد به آچيق سوز، 20 اوت 1917.
18) آچيق سوز، 18 اكتبر 1917. عبدالله شايق، برادر كوچكتر يوسف ضياء نيز يكي از بنيانگذاران ترك اجاقي بود.
19) Zenkovsky, S.A., op. cit., p. 262.
20) Fo 371/4358, 1918.
21) آچيق سوز، 17 ژانويه 1918.
22) براي مطالعه بيشتر درباره اين پديده بنگريد به:
Thomas Hylland Eriksen, Ethnicity and Nationalism: Anthropological Perspective, London, Pluto Press, 1993, 9-10

38) Turk, Ocaginda Konfirans", Yeni Mecmu'a, no. 81, 2 August 1923, pp. 317-318.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home